تاثیرات جامع تمرین صبحگاهی
در اوایل سال 2010 ، من کتابی نوشتم که من را وارد یک جهان عجیب و غریب و تازه کرد. با این کتاب من از دفتر کاری در حومه شهر پا به مجموعههای تلویزیونی پربیننده بزرگ گذاشتم و اغلب در این برنامهها به من عنوانهایی مثل “کاپیتان عالی” یا “پسر خوشحال” میدادند و مجبور شدم در این برنامهها در مورد مثبتنگری، خوشبختی و زندگی موفق حرف بزنم.
اما یک مشکل وجود داشت: زندگی من نابسامان بود و احساس خوشبختی و مثبتی به زندگی خود نداشتم.
من در اصل کتابم را از روی یک سری از پستهای وبلاگم نوشتم؛ پستهایی که میخواستم از طریق آنها، با درد از بین رفتن ازدواجم و شکستن قلبم بخاطر خودکشی بهترین دوستم کنار بیایم. پس از آن به یک آپارتمان در مرکز شهر نقلمکان کردم و برای اولین بار در زندگیام تنها زندگی کردم. من در آن زمان احساس تنهایی عمیق، بیخوابی مزمن و اضطراب بیپایان میکردم.
راهحلم برای این مسائل عاطفی عمیق، تبدیل شدن به یک معتاد به کار بود. من تمام روز را کار میکردم و فقط با زنگ ساعت روز بعد در ساعت 6 صبح متوجه میشدم تمام شب مشغول کارکردن بودهام و چشم روی هم نگذاشتهام.
برای خوابیدن و بیدار شدن به قرصهای مختلفی نیاز داشتم؛ به دلیل استرس شدید 20 کیلو وزن کم کردم، در تمام روز سردرد و معده درد داشتم و روی قفسه سینهام فشار زیادی حس میکردم. به آرامی شاهد سیاه شدن زیر چشمانم بودم و وقتی همکارانم شروع به پرسیدن اینکه آیا خواب کافی دارم کردند، آرایش صورتم را برای پوشاندن حالم شروع کردم.
من وقت خواب بیشتر نداشتم و وقت این را هم نداشتم که در این باره از من سوال شود.
می دانستم دارم دور باطل میزنم.
بعد از خواندن کتاب Willpower نوشته روی باومایستر و جان تیرنی ، مطمئن شدم که مسئله من بی انگیزگی و بی انرژی بودن است. لیست کارهایی که باید انجام میدادم یک کیلومتر بود! بنابراین در اقدامی ناامیدانه، شروع به نوشتن چند مورد از کارهایم به صورت روزانه بر روی یک کارت خالی 4 × 6 کردم و فقط روی همان کارها تمرکز کردم. روش
“من روی … تمرکز خواهم کرد”
به من کمک کرد تا شرایط را از چه کاری باید بعد انجام دهم به کارهایی که میتوانم انجام دهم تغییر دهم و با از بین بردن عواملی که باعث از عدم تمرکز و بی انگیزگی میشد، اراده خودم را دوباره پیدا کنم.
این روش کمک میکند کارهای بزرگ و سخت به کارهای ساده و قابل شکستن و کوچک شدن تبدیل شود. ضربالاجل برای نوشتن یک کتاب کامل به “نوشتن 500 کلمه” تبدیل شد، یک جلسه بزرگ برای اصلاح همه اجزای یک ایده و طرح مهم به “ارسال دعوت به سه نفر از صاحبنظران برای گرفتن بازخورد” تبدیل شد و رژیم و تمرین ورزشی به “به 10 دقیقه پیاده روی در ناهار بروید” تبدیل شد که کارهایی قابل انجام و در دسترس هستند.
این تمرین برای کاهش بی انگیزگی و عدم تصمیمگیری به طرز فوق العادهای برای من کارساز بود. در تمام طول زندگی بیش از حد روی جوانب منفی تمرکز داشتم. طی چند ماه آینده ، با تحقیقاتی روبرو شدم که من را متقاعد کرد این موضوع تقصیر من نبوده است.
منظورم چیه؟
تحقیقات علمی نشان میدهد که مغز ما به واسطه آمیگدال تمام روز هورمونهای جنگ (secretes fight-or-flight hormones ) را ترشح می کند. آمیگدال نقش مهمی در یادگیری و حافظه ایفا میکند و علاوه بر نقش اصلی که دارد در درک احساسات و ایجاد پاسخ به آنها، در تعدیل درد نیز دخالت دارد. همچنین مسئول ایجاد هیجانهای مختلف چهره مانند خوشحالی و ترس است و نقش مهمی در اکتساب یادگیریهای هیجانی دارد.
چند صد هزار سال تکامل ذهنی ما انسانها در قرون مختلف باعث میشود که به اخبار بد، اخبار غمانگیز و اخبار جنجالی که بیوقفه به ما میرسد خیره شویم. این گرایش ذاتی به طور طبیعی میتواند توضیح دهد که چرا ما در بزرگراه گردن می کشیم تا ببینیم در تصادفی که اتفاق افتاده چه مشکلی پیش آمده یا تمام بررسیهای یک ستاره(امتیاز پایین) محصولات و خدمات را باز میکنیم و میخوانیم و یا بلافاصله بعد از پایان امتحان به دنبال جواب سوالی که در آزمون ریاضی اشتباه جواب دادهایم میگردیم و آن را پیدا میکنیم.
آمیگدالاهای ما در جستجوی مشکلات، یافتن مشکلات و حل مشکلات فوق العاده هستند و کمک میکنند تا بتوانیم با مشکلات و اتفاقات روبرو شده و آنها را حل کنیم اما ممکن است مورد بهرهبرداری یا سو استفاده نیز قرار گیرند. رسانههای خبری و شبکههای اجتماعی با استفاده از آمیگدالاهای ما، بیشترین توجه ممکن را به خود جلب میکنند و ما معتاد آنها میشویم، بنابراین من متوجه شدم که مقصر نیستم که ذهنیت منفی دارم و این تقصیر جهان دور و بر من بود!
اما من در این دنیا زندگی میکنم. خب من چکاری میتوانم برای بهبود آن انجام دهم؟ مطالعه چند تحقیق مختلف به من آموخت که اگر در طول 10 هفته هر هفته چیزهایی را که بخاطر آن سپاسگزارم را بنویسم، نه تنها خوشحالتر خواهم بود، بلکه از نظر جسمی نیز سالمتر میشوم.
پس هر روز، این مورد را به پشت کارت فهرست کارهایم اضافه میکردم:
من سپاسگزارم برای …
نکته اصلی این است که سپاسگزاریهای شما واقعاً باید خاص باشند. نوشتن مداوم چیزهایی مانند بخاطر “سقف بالای سرم، مادر مهربان من و شغل خیلی خوب من” کاری از پیش نمیبرد. من مجبور شدم مواردی مانند: “زیبایی غروب خورشید در بالای هاستل آن طرف خیابان” ” یا “امروز ناهار را در کافه تریا با آگوستینو بنویسم” را یادداشت کنم.
من به عادت کارت جدید شاخص صبح خود افتخار میکردم، اما هنوز هم استرس بیش از حد را احساس میکردم. به همین منظور به مقالهای رسیدم به عنوان آن “به گذشته با خشم نگاه نکن!” این مقاله نشان میدهد که با افزایش سن و به حداقل رساندن پشیمانیها رضایت از زندگی افزایش مییابد.
بنابراین من یک خط نهایی به کارت شاخص روزانه خود اضافه کردم:
من رها خواهم کرد ….
ایمیل بیادبانهای که شب گذشته ساعت 11 ارسال کردم، رها خواهم کرد. جلسه مهم با رئیس خود را که کاملاً فراموش کردم، رها خواهم کرد. من این واقعیت را رها خواهم کرد که دو هفته است با پدر و مادرم تماس تلفنی نداشتهام.
تفاوتی که این عمل کوچک در زندگی من ایجاد کرده باورنکردنی است. از آنجا که حقیقت این است، ما به طور متوسط فقط حدود 1000 دقیقه در روز بیدار هستیم، اگر بتوانیم فقط دو دقیقه برای نوشتههای روی کارت خود زمان بگذاریم، مغز ما را برای مثبتسازی ذهنیتمان تقویت میشود و در این صورت 998 دقیقه دیگر از روزهای ما شادتر خواهد شد.
وقتی از خواب بیدار می شوم ، اولین چیزی است که میبینم و این برگهها است و آنها به من کمک می کند قبل از شروع کار احساس موفقیت در روز خود را تنظیم کنم.
آیا من کاملاً درمان شده ام؟ الان همیشه خوشحالم؟ نه البته که نه. اما این تمرین صبحگاهی دو دقیقهای و مبتنی بر تحقیق علمی، کیفیت روزهای من را بطور فزایندهای بهبود داده است.
من رها خواهم کرد …
من سپاسگزارم برای …
من روی … تمرکز خواهم کرد.
من امیدوارم برا شما هم همینطور باشه.
نویسنده: توسط نیل پاسریکا
در مورد نویسنده:
نیل پاسریکا درباره شکست ، انعطاف پذیری ، خوشبختی ، اعتماد و قدردانی میاندیشد و مینویسد. وی نویسنده شش کتاب پرفروش در لیست روزنامه نیویورک تایمز است تابحال بیش از یک میلیون نسخه فروخته و بیش از 200 هفته را در لیست کتابهای پرفروش قرار گرفته است. او میزبان برتر 3 پادکست در آیتونز است. او سالانه بیش از 50 سخنرانی اصلی را در مکانهایی مانند TED ، SXSW و Google انجام می دهد.