اصطلاح «مسئولیت اجتماعی سازمانی» (corporate social responsibility) CSR اولینبار توسط «هوارد بوئن» (Howard Bowen) اقتصاددان امریکایی به کار برده شد.
در سال 1953 او در کتاب شاخص خود به نام «Social Responsibilities of the Businessman» این اصطلاح را استفاده کرد. بوئن در این کتاب به CSR بهعنوان تعهد و مسئولیت تاجران در راستای ارزشهای مطلوب جامعه اشاره میکند.به همین دلیل است که هوارد بوئن بهعنوان پدر CSR مدرن شناخته میشود.
دهه 1940
اما قبل از بوئن نیز، بذرهای CSR کاشته شده بود. در دهه 1940 ، با وقوع جنگ جهانی دوم، شرکتهایی مانند Hormel که به تولید محصولات بیکیفیت! شناخته شده بودند، با همکاری دولت با تأمین مواد غذایی موردنیاز افراد آسیبدیده در جنگ سهم خود را در جهت مسئولیت اجتماعی انجام دادند.
دهه 1950
با پایان جنگ جهانی دوم، در دهه 1950 اختلافات دولتها شکل دیگری از جنگ را نشان داد، جنگ سرد.
درگیریها و مبارزههای مداوم ایدئولوژیهای مختلف، CSR را به شکلی که امروزه آن را میشناسیم نزدیکتر کرد.
در این دوره درحالیکه پویش Red Scare بیداد میکند (Red Scare رواج دهنده ترسی گسترده از افزایش کمونیسم، آنارشیسم و سایر ایدئولوژیهای چپ توسط یک جامعه یا دولت بود) ، از شرکتهای بزرگ آمریکا خواسته شد تا مسئولیت اجتماعی مشاغل را بهعنوان وسیلهای برای همسویی منافع تجاری با دفاع از سرمایهداری بازار آزاد گسترش دهند.
دهه 1960
در این دهه با رسیدن ناآرامیها به نقطهجوش، توسعه یک پویش نیکوکارانه جمعی و مشترک بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافت. چرا که شرکتها در جهت عکس این ناآرامیها و موضعگیریها دست به اقدامات بیسابقهای در راستای نیکوکاری اجتماعی زدند.
دهه 1980
در دهه 1980 ، سیاست دولت به یک نیروی محرک در شکلگیری راهبُرد CSR تبدیل شد. اعتقاد رئیسجمهور وقت، رونالد ریگان به دولت کوچک (Small Government) مسئولیت اجتماعی را به طور مستقیم در دستور کار شرکتهای بزرگ آمریکا قرار داد.
در سال 1982 ، پل نیومن، کارآفرین و اسطوره سینما، خط تولید محصولات غذایی “Newman’s Own” را راهاندازی کرد. تمام سود پس از مالیات این شرکت به سازمانهای آموزشی و خیریه اهدا میشد. این اقدام که به مشتریان این امکان را میداد تا از طریق محصولات این کمپانی به طور فعال در فعالیتهای بشردوستانه شرکت کنند، در نوع خود حرکت نوآورانهای در مسیر مسئولیت اجتماعی سازمانی بود.
1990- 2000
در دهههای 90 و 2000 با آغاز عصر دیجیتال جهان وارد دوره جدیدی شد. آگاهی بیشتری از مسائل جهانی به دست آمد، از شیوههای ضعیف کار در چین، تا نقض حقوق بشر در آفریقا و البته حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001.
در واکنش به این مسائل، رئیسجمهور وقت، جورج دبلیو بوش، با راهاندازی پویش مردمی «Points of Light» کارهای داوطلبانه را به جریان انداخت. برنامهها و اقدامات نوآورانه، رویدادها و پویشهایی که مردم را در جهت انجام داوطلبانه کارهایی که به ذات و کُنه آن اهمیت میدادند بسیج میکرد.
دهه 2010
در این دهه با وجود تغییرات آبوهوایی، محیطزیست به موضوعی تعیینکننده تبدیل شد بنابراین، CSR بار دیگر در محور و مرکز توجه قرار گرفت. این جریان باعث شد تا رویکردهای خلاقانه و راهبُردهای جدیدی در زمینه مسئولیت اجتماعی ایجاد شود.
اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد (SDGs) ، چارچوبها و استانداردهایی را برای راهاندازی و ایجاد برنامههای CSR اتخاذ کرد.برای مثال شرکت Ikea که اهداف SDG سازمان ملل را پذیرفته بود، 2 میلیارد دلار در پروژههای انرژیهای قابل بازیافت سرمایهگذاری کرد.
اما آینده «مسئولیت اجتماعی سازمانی» چه خواهد بود؟ هیچکس قادر به پیشبینی آینده نیست و درنهایت تنها همبستگی و اقدامات جمعی و داشتن راهبُرد کاربردی، ما را بهسوی آیندهای روشنتر سوق خواهد داد.
ما در پرسال همچون بسیاری از سازمانها و شرکتهای معتبر به انجام مسئولیتهای اجتماعی، فردی و سازمانی خود در قبال جامعه و آینده کشور و مردمان آن متعهد هستیم. مروری بر بیش از دو دهه فعالیت سازمان نیز مشخص میسازد که این سازمان همواره احترام به قوانین و مناسبات قانونی، اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، زیستمحیطی و اقتصادی را مورد توجه قرار داده و کوشیده است ضمنِ گسترشِ دایرهی توجه به ذینفعان خود، در مسیر تحقق درخواستهای منطقی و متوازن آنها و مدیریت رضایت آنها حرکت کند.